هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غزل‌گونه، بیانگر احساسات عمیق و درد عشق نافرجام است. شاعر از عشق و دیوانگی، سوزش دل، و درد فراق سخن می‌گوید و با استفاده از تصاویر شاعرانه مانند بوی معشوق، زلف سیاه، اشک خونین، و آتش عشق، احساسات خود را به تصویر می‌کشد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد عشق و فراق نیاز به درک عاطفی بالاتری دارد که معمولاً در نوجوانان و بزرگسالان بیشتر دیده می‌شود.

شمارهٔ ۹۳۶

کسی که بوی تواش در دماغ می افتد
ز زندگانی خویشش فراغ می افتد

شدم ز زلف تو دیوانه، آه مسکینی
که این خیال کجش در دماغ می افتد

به قطره سوز دل من همی کشد زین چشم
چو شعله شعله گلی کز چراغ می افتد

نمی زید که دل سوخته ست خوردن او
بگوی اگر چه که بر کشته داغ می افتد

خبر ز داغ دلم می دهد به بوی جگر
ز خون دیده که بر جامه داغ می افتد

ز بهر سوزش مرغان به باغ من چه روم؟
که ناله می کنم آتش به باغ می افتد

من اوفتاده به پایان، نهفته پیش درش
لبش به خنده که خسرو به لاغ می افتد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۳۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.