هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عارفانه از درد فراق و عشق ناگسستنی سخن می‌گوید. شاعر از رنج‌های عشق، جدایی و سوختن در فراق می‌نالد، اما در عین حال، عشق را به عنوان ارزشی والا می‌ستاید و حتی حاضر است جان خود را در این راه فدا کند. او از خیال معشوق، زلف‌های او و دردهای دیرینه می‌گوید و در نهایت، به صبر در راه عشق دعوت می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن به بلوغ فکری و عاطفی نیاز دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند فراق، درد عشق و فداکاری ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد. سن 16 سال به بالا به دلیل آشنایی بیشتر با ادبیات غنی فارسی و درک بهتر احساسات پیچیده پیشنهاد می‌شود.

شمارهٔ ۹۴۴

نه پیش از این مژه زینگونه خونفشانم بود
نظاره تو بلا شد که آن زمانم بود

به جان تو که فرو نامدی شبی از دل
دمی چه باشد، اگر از تو دل گرانم بود

زبان حدیث تو می گفت دوش و دل می سوخت
رسید کار به جان و سخن همانم بود

خیال وی رسنم بسته در گلو می گشت
هنوز دل به سوی زلف تو کشانم بود

بکش مرا و ز سر زنده کن به خویش آخر
به جان کالبدی چند زنده دانم بود

در آن جهان من و عشقت گذاشتم به درت
تن خراب که همراه این جهانم بود

جدا شدی ز فراق تو بند بندم، لیک
ز جرعه های تو پیوند استخوانم بود

به بندگی غمت جان فروختم مخرید
که داغهای کهن گرد گرد جانم بود

به نازگویی، خسرو صبور باش به عشق
چرا نباشم، جانا، اگر توانم بود
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۴۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.