۳۱۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۴۵

صبا ز زلف تو بویی به عاشقان آورد
نسیم آن به تن رفته باز جان آورد

هزار جان سزد از مژده، گربه باد دهند
که نزد دلشدگان بوی دلستان آورد

خبر ز چین سر زلف مشکبوی تو داد
صبا چو از دل گم گشته ام نشان آورد

اگر نه جان عزیزی، چرا دمی بی تو؟
به کام دل نفسی برنمی توان آورد

دلم ز لطف تو رمزی به گوش تو می گفت
ز شوق اشک چم آب در دهان آورد

هزار بوسه لبم زد ز شوق بر دهنم
ازان که نام دهان تو بر دهان آورد

به شست هجر تو بر جان بیقرارم زد
هر آن خدنگ که ایام در کمان آورد

کسی به قربت تو دست یافت چون خسرو
که روی سوی تو و پشت بر جهان آورد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۴۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.