۲۴۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۵۳

دل ز تو بی غم نتوانیم کرد
درد تراکم نتوانیم کرد

جرعه ای از جام جفا می کشیم
رطل دمادم نتوانیم کرد

کرد غمت بر دل مسکین ما
آن چه که بر غم نتوانیم کرد

پیش تو خواهیم که آهی کنیم
آه که آن هم نتوانیم کرد

از خنکی های دم سرد خویش
دست فراهم نتوانیم کرد

با دل ریش از تو به هر غصه ای
قصه مرهم نتوانیم کرد

خسرو، از آن خیر نیابیم برگ
حله آدم نتوانیم کرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۵۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.