هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه از عشق و دلدادگی سخن میگوید و توصیفی شاعرانه از معشوق و تأثیر عشق او بر عاشقان ارائه میدهد. شاعر از زیباییهای معشوق، مانند موهای هندویش و لبهای شیرینش، یاد میکند و بیان میکند که هیچکس به کنه کمال او نرسیده است. همچنین، اشاره میکند که عشق مانند دامی است که هر کس در آن گرفتار شود، رهایی از آن ممکن نیست.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم انتزاعی و ادبی آن نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک دارد.
شمارهٔ ۹۶۳
جان سرانگشت آن نگارین دید
عقل انگشت خویشتن بگزید
باد بویش به بوستان آورد
غنچه بر خویش پیرهن بدرید
هر شبی در هوای لعل لبش
ما و چشم سرشک و مروارید
عاشقان جان نثار او کردند
زلف هندوش یک به یک برچید
عالمی در غم لبش بودند
هیچکس طعم آن شکر نچشید
هر کس از وی حکایتی گفتند
کس به کنه کمال او نرسید
هر دلی از کمند عشق بجست
باز زلفش به دام عشق کشید
هر که در قید عشق شد مجنون
تا قیامت ز بند او نرهید
همچو خسرو بسوخت از رخ او
هر که آن شیوه و شمایل دید
عقل انگشت خویشتن بگزید
باد بویش به بوستان آورد
غنچه بر خویش پیرهن بدرید
هر شبی در هوای لعل لبش
ما و چشم سرشک و مروارید
عاشقان جان نثار او کردند
زلف هندوش یک به یک برچید
عالمی در غم لبش بودند
هیچکس طعم آن شکر نچشید
هر کس از وی حکایتی گفتند
کس به کنه کمال او نرسید
هر دلی از کمند عشق بجست
باز زلفش به دام عشق کشید
هر که در قید عشق شد مجنون
تا قیامت ز بند او نرهید
همچو خسرو بسوخت از رخ او
هر که آن شیوه و شمایل دید
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۶۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.