هوش مصنوعی: شاعر از درد فراق و عشق نافرجام می‌گوید و بیان می‌کند که دیدن معشوق برایش حیات‌بخش است، اما این عشق باعث رنج او شده است. او از معشوق می‌خواهد که با ناز و اداهایش دیگران را نیازارد و اشاره می‌کند که عشقش به او مانند تیری است که از کمان رها شده و بازگشتی ندارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ی شعری ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۹۶۸

دل ز نادیدنت به جان نشود
اگرم هوش بیش از آن نشود

مخرام اینچنین به نازکه تا
خلق را جان و دل زیان نشود

دیده را خاک پات روشن شد
نور بر دیده ها گران نشود

تو چسان می رباییم، باری
تن مرده به حیله جان نشود

مرغکت، بیند ار به باغ روی
پیش هرگز به آشیان نشود

عشق پشتم شکست و کیش گراینست
تیر خسرو چرا کمان نشود؟
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۶۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.