هوش مصنوعی: این متن شعری است که از عشق نافرجام و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. شاعر از بی‌وفایی معشوق و درد دوری می‌نالد و بیان می‌کند که عشق او بی‌پاسخ مانده است. همچنین، او از تأثیرات عمیق این عشق بر روح و روان خود سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم عمیق عاطفی و غم‌انگیز است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک یا مناسب نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و احساسات سنگین، این متن را بیشتر برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب می‌سازد.

شمارهٔ ۹۶۹

یار ما را از آن خویش نشد
بهر بیداد او به کیش نشد

دوش در پاش دیده می سودم
پاش آزرد و دیده ریش نشد

می دهم جان به عشق و می دانم
که کسی را از آن خویش نشد

از تو محروم می روم، چه کنم؟
عمر روزی و عهد بیش نشد

صنما، غمزه تو قصابی ست
که پشیمان ز خون میش نشد

تا به روی تو چشم کردم باز
هم به رویت که بیش بیش نشد

دل خسرو که از قرار برفت
بر قرار نخست پیش نشد
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۶۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.