۲۶۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۷۴

صبح پیش رخ تو دم نزند
سرو پیش قدمت قدم نزند

نقش شیرینت بیند ار شاپور
گر چه تیغش زنی قلم نزند

خضر پیش لبت به آب حیات
لب چه باشد که دست هم نزند

نرگست چون سپاه غمزه کشد
عقل جز خیمه در عدم نزند

سر من و آستان تو، هر چند
که مسلمان در صنم نزند

تنم از بار عشق تو خم شد
کیست کز بار عشق خم نزند

صبر کم می زند قدم زین سوی
اینچنین کو که پای کم نزند

چشم می زن ز دیده بر خسرو
که به شب پلک خود بهم نزند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۷۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.