۲۶۳ بار خوانده شده
عاشق از سینه جان برون گیرد
تا غمت را به جان درون گیرد
روی او گر شود گرفته ببین
گر نبینی که ماه چون گیرد
دیگران از پری فسون گیرند
از دو چشمت پری فسون گیرند
محنت و غم حریف و مونس وی
چون تواند که دل سکون گیرد
بی تو این چشم خون گرفته بسی
آخر این آب چند خون گیرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
تا غمت را به جان درون گیرد
روی او گر شود گرفته ببین
گر نبینی که ماه چون گیرد
دیگران از پری فسون گیرند
از دو چشمت پری فسون گیرند
محنت و غم حریف و مونس وی
چون تواند که دل سکون گیرد
بی تو این چشم خون گرفته بسی
آخر این آب چند خون گیرد
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۸۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.