هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که از درد عشق، جور معشوق و نگاه نکردن او به عاشق سخن می‌گوید. شاعر از دیدن معشوق مست و بی‌خبر از درد عاشق می‌نالد و از رقیب و جفای معشوق شکایت می‌کند. در نهایت، شاعر به عشق بی‌پاسخ خود و سزای این عشق اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مضامین مانند جفا و درد عشق نیاز به درک بالاتری از احساسات و روابط انسانی دارد.

شمارهٔ ۹۸۷

دیده در خون سزای می بیند
کان خط مشکسای می بیند

می رود مست و می بمیرد خلق
کان رخ جانفزای می بیند

پای بر دیده می نهد وز شرم
دیده بر پشت پای می بیند

گر چه فریاد می کند، سلطان
کی به سوی گدای می بیند

کور بادا رقیب کت هر روز
در میان سرای می بیند

می کند بر دلم کرشمه بسی
ناز را نیز جای می بیند

جور رویت به هر که می گویم
روی آن دلربای می بیند

دل که نشنید پند و عاشق شد
اینک اینک سزای می بیند

دیده من چهاست، اینکه دلم
از چو تو خودنمای می بیند

از جفا سوی من نمی بینی
مکن آخر خدای می بیند
وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۸۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.