هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و غزل‌گونه است که در آن شاعر از عشق و دل‌بستگی به معشوق سخن می‌گوید. او با استفاده از تصاویر شاعرانه مانند چراغ، آفتاب، زلف و باغ، احساسات خود را بیان می‌کند. شاعر از ناتوانی در فرار از این عشق و دل‌بستگی می‌گوید و حتی در صورت دوری از معشوق، نمی‌تواند به چیز دیگری توجه کند. همچنین، او از خشم و ناراحتی معشوق و تأثیر آن بر خود سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات شعری ممکن است نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی داشته باشد تا به‌طور کامل درک شود.

شمارهٔ ۹۹۴

با رخت شب چراغ نتوان کرد
بی رخت سینه داغ نتوان کرد

پیش تو آفتاب نتوان جست
روز روشن چراغ نتوان کرد

از دو زلفت کمان شده ست تنم
خود کمان از دو زاغ نتوان کرد

باز کن لب که از چنان تنگی
میل سوی فراغ نتوان کرد

گر ز باغ رخت بری بخورم
نظری هم به باغ نتوان کرد

خشم در سر کنی به هر سخنی
با تو زین بیش لاغ نتوان کرد

بوی،خسرو،همی کشی به دماغ
بیش ازاین هم دماغ نتوان کرد
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۹۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.