۲۶۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۰۳

بر آن است جانم که ناگه برآید
چو از بهر یک دیدنت می نپاید

مزن غمزه چون من ز هجران بمردم
که کس تیغ بر کشتگان نازماید

ازان دیده بر خاک پای تو سایم
که زنگار اشکم ز راهت زداید

دلت در قبا راست کاری نداند
چو کج باشد آیینه رو کج نماید

اگر در وفاهای وعده بخیلی
جوانمردی عشق چندین نشاید

مگو، خسروا، «ترک دلبند خودگیر»
دلم با دگر کس کجا می گشاید؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۰۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.