هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از درد فراق و دوری معشوق مینالد. او از نرسیدن نامه و خبری از معشوق شکایت دارد و دلش را مانند مرغی توصیف میکند که از وطن دور شده و بازگشتی ندارد. شاعر به ظلم معشوق اشاره میکند که او را میکشد اما عیوبش را نمیپوشاند. همچنین، از گریههای بیپایان خود میگوید که مانند تیری به چشمش میرسد اما به اشکش نمیرسد. در نهایت، هشدار میدهد که دلش در گیسوی معشوق مانده و آتش دلش به آن شکنها نمیرسد.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانهی عمیق و غمگین است که درک آن نیاز به بلوغ عاطفی و شناخت ادبیات کلاسیک دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند 'کشتن' و 'آتش دل' ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین باشد.
شمارهٔ ۱۰۱۱
تو رفته ای و ز تو نامه ای به من نرسد
چگونه قصه دردم به مرد و زن نرسد؟
دلم که می پرد اندر هوای تو مرغی ست
که از وطن برود، باز در وطن نرسد
مرا کشی و نپوشی به عیب من دامن
شهید را چه تفاوت، اگر کفن نرسد
گرفت گریه من دامن تو، مسکین چشم
اگر ز یوسف ما بوی پیرهن نرسد
چنان همی رود اشکم که گر گشایی تیر
به چشم من رسد، اما به اشک من نرسد
بماند در شکن گیسوی تو دل، هشدار
که آتش دل خسرو بدان شکن نرسد
چگونه قصه دردم به مرد و زن نرسد؟
دلم که می پرد اندر هوای تو مرغی ست
که از وطن برود، باز در وطن نرسد
مرا کشی و نپوشی به عیب من دامن
شهید را چه تفاوت، اگر کفن نرسد
گرفت گریه من دامن تو، مسکین چشم
اگر ز یوسف ما بوی پیرهن نرسد
چنان همی رود اشکم که گر گشایی تیر
به چشم من رسد، اما به اشک من نرسد
بماند در شکن گیسوی تو دل، هشدار
که آتش دل خسرو بدان شکن نرسد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۱۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.