هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غمگین از جدایی و درد عشق سخن می‌گوید. شاعر از اشک‌هایش، گل‌های سرخ می‌رویاند، اما بوی این گل‌ها کشنده است. باران بوسه‌های معشوق باعث شادی دل و جان می‌شود، اما چشم شاعر از گریه خونین شده است. شاعر جانش را فدای معشوق می‌کند، حتی اگر معشوق با او سخن نگوید. غم جدایی مانند خسرو بر سینه شاعر سنگینی می‌کند و هر موی او را می‌سوزاند.
رده سنی: 15+ این شعر دارای مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که درک آن برای کودکان دشوار است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و صنایع ادبی پیچیده، فهم آن را برای سنین پایینتر سخت می‌کند.

شمارهٔ ۱۰۱۲

از اشک من به کویت جز سرخ گل نروید
زان گل که بویت آید، میرد کسی که بوید

جایی که از لب تو باران بوسه بارد
دل غنچه غنچه خیزد، جان خوشه خوشه روید

چشمم که خورد خونم، از بس که خون گرفتش
خود ریخت خون خود را بی آنکه کس نجوید

جانم فداش، چون او خود را به خشم سازد
با جمله در حکایت با من سخن نگوید

زین غم که از جدایی خسرو به سینه دارد
شاید که بر تن او هر موی او بموید
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۱۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.