۲۴۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۳۰

عشاق دل غمزده را شاد نخواهند
خوبان تن ویران شده آباد نخواهند

آنان که به سر رشته زلفی برسیدند
گردن ز چنان سلسله آزاد نخواهند

قومی که حق صحبت مجبوب شناسند
در جور بمیرند و ز کس داد نخواهند

گویند «چرا سوی گل و مل نگرانی »؟
این بی غمی است از من ناشاد نخواهند

در دام تو مردیم، و به روی تو نگفتیم
کازادی گنجشک ز صیاد نخواهند

از باد همین بوی تو آید که برد جان
آن گل که چو رویت بود از باد نخواهند

خسرو، ز دل خویش مجو حرف سلامت
کاین قصه شیرینست ز فرهاد نخواهند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۲۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.