هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از مولانا بیانگر درد عشق و فداکاری در راه آن است. شاعر از تأثیرات عمیق عشق بر روح و روان سخن می‌گوید و بر ضرورت تسلیم در برابر عشق تأکید دارد. همچنین، مفاهیمی مانند فتنه، شوق، و فداکاری در راه معشوق به زیبایی توصیف شده‌اند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات به درد و فداکاری نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۱۰۳۲

غارت عشقت رسید، رخت دل از ما ببرد
فتنه به کین سر کشید، شحنه به خون پی فشرد

شد ز خیالت خراب سینه ما، چون کنیم؟
موکب سلطان بزرگ، کلبه درویش خرد

جان که به دنبال تست، چند عنانش کشیم
چون ز پیت رفتنیست هم به تو باید سپرد

عشق اگر ذره ایست سهل نباید گرفت
آتش اگر شعله ایست، خرد نباید شمرد

عشق که مردان کشد سفله نجوید حریف
تیغ که سرها برد موی نداند سترد

شوق که باقی بود، یار چه خوب و چه زشت؟
دوست چو ساقی بود، باده چه صاف و چه درد؟

هستی ما زان تست ترک دلی گیر، از آنک
نزد مقامر خطاست قلب زدن گاه بود

در هوس مردنم، لیک ته پای او
گر نکشد او ز ننگ، ما بتوانیم مرد

خسرو، اگر عاشقی، سربه میان آر، ازآنک
هر که بدین راه رفت، سر به سلامت نبرد
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۳۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.