هوش مصنوعی: این شعر از عشق نافرجام و درد هجران سخن می‌گوید. شاعر از بی‌وفایی معشوق و نرسیدن به وصال او شکایت دارد و با تصاویری مانند نرسیدن نور مهتاب به زاویه‌ی غم و نرسیدن شربت در لحظه‌ی مرگ، عمق رنج خود را بیان می‌کند. با این حال، در پایان به نوعی از این عشق نافرجام به عنوان بخشی از سرنوشت خود یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه‌ی عمیق و غمگین است که درک آن به بلوغ عاطفی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۰۴۴

دلدار مرا بهره به جز غم نفرستاد
بر درد دل سوخته مرهم نفرستاد

چندین شب غم رفت که مهتاب جمالش
نوری به سوی زاویه غم نفرستاد

عمرم به سر آورد به امید می وصل
شربت که گه مرگ بود هم نفرستاد

ماییم و سر جوش جگر، جام لبالب
کز بزم وفا رطل دمادم نفرستاد

دی نرم تری گفت سخن، تیر عتابش
از سینه گذاشت، ار چه که محکم نفرستاد

لعلش که عطا کرد به شاهان در و یاقوت
در یوزه درویش مسلم نفرستاد

یک خنده نکرد از پی جان داری بیمار
گرینده کسی نیز به ماتم نفرستاد

شادم به جگر سوزی هجرانش که باری
این مایه ز اقبال خودم کم نفرستاد

بویی به صبا ده که شده لنگر خسرو
تا باد برونش از حد عالم نفرستاد
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۴۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.