هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از زبان عاشقی است که از دیدن لب معشوق خود به وجد آمده و از عشق و سوزش درونی خود می‌گوید. او از گشاده‌رویی معشوق و تأثیر آن بر روح خود سخن می‌گوید و از چشم بد و مشکلات زندگی نیز شکایت دارد. در نهایت، عاشق خود را فدای معشوق می‌کند و با غم او خو گرفته است.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از واژه‌ها و استعاره‌های به‌کار رفته نیاز به دانش ادبی نسبتاً بالایی دارند.

شمارهٔ ۱۰۶۳

چون گشادی دهان شکر خند
تنگ شکر شود گشاده ز بند

در ببندی دو لب، دو عمر دهی
که دو جان می کنی به هم پیوند

سوزم از دیدن لبت بنشست
کز نظر می کشم حلاوت قند

چشم قصاب تو کشد هر روز
در دکان بلا حیوانی چند

چشم بد دور درپذیر از من
که مرا سوزی از طفیل سپند

پا مکش از سر من و بگذار
سایه زیر پای سرو بلند

با غمت خسرو آنچنان خو کرد
که به شادی نمی شود خرسند
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۶۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.