۲۷۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۷۵

ای لعل لبت چو بر شکر شیر
شکر ز لب تو چاشنی گیر

از زلف بریدنت دل من
دیوانه شد و برید زنجیر

زلفش بگرفت و کرد در هم
فریاد هزار باد شبگیر

می گیری و می زنی به تیرم
من کشته شدم، ازین زد و گیر

مادر چو تویی نزاد بر تو
چون دیده فرو نیاورد شیر

تقصیر نمی کنی تو هر چند
تقدیر همی کند چه تقصیر

در پند تو بسته ماند خسرو
بیچاره کجا رود ز زنجیر!
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۷۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.