هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و غزلگونه، درباره عشق و دیوانگی ناشی از آن، زیبایی معشوق و تقدیر است. شاعر از لعل لب، شکر، زلف و تیر معشوق سخن میگوید و از دیوانگی و اسارت خود در زنجیر عشق مینالد. همچنین به تقدیر و پند خسرو اشاره میکند.
رده سنی:
15+
مفاهیم عاشقانه و استفاده از استعارههای پیچیده ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال نامفهوم باشد. همچنین، برخی مضامین مانند دیوانگی و اسارت ممکن است برای سنین پایین مناسب نباشد.
شمارهٔ ۱۰۷۵
ای لعل لبت چو بر شکر شیر
شکر ز لب تو چاشنی گیر
از زلف بریدنت دل من
دیوانه شد و برید زنجیر
زلفش بگرفت و کرد در هم
فریاد هزار باد شبگیر
می گیری و می زنی به تیرم
من کشته شدم، ازین زد و گیر
مادر چو تویی نزاد بر تو
چون دیده فرو نیاورد شیر
تقصیر نمی کنی تو هر چند
تقدیر همی کند چه تقصیر
در پند تو بسته ماند خسرو
بیچاره کجا رود ز زنجیر!
شکر ز لب تو چاشنی گیر
از زلف بریدنت دل من
دیوانه شد و برید زنجیر
زلفش بگرفت و کرد در هم
فریاد هزار باد شبگیر
می گیری و می زنی به تیرم
من کشته شدم، ازین زد و گیر
مادر چو تویی نزاد بر تو
چون دیده فرو نیاورد شیر
تقصیر نمی کنی تو هر چند
تقدیر همی کند چه تقصیر
در پند تو بسته ماند خسرو
بیچاره کجا رود ز زنجیر!
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۷۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.