هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و نیاز خود به معشوق سخن میگوید. او از رازداری و یادآوری خاطرات معشوق میگوید و از غم و تیرهای غمزههای معشوق شکایت میکند. در پایان، شاعر به عشق به آواز و موسیقی نیز اشاره میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند غم و نیاز عاشقانه ممکن است برای گروههای سنی پایین نامناسب باشد.
شمارهٔ ۱۱۱۴
ای سرم را به خاک پات نیاز
عاشقی را ز سر کنم آغاز
جان ز نازت نمی شکیبد و نیست
چاره ای چون برآمده ست نیاز
گفتی، از من نهاد مکن رازت
کسی شنیدی که من نگفتم راز؟
یادم آید ز زلف او، ای دل
بازگویی به ما شب است دراز
گوشه می گیرم از کمان تو، لیک
می زند غمزه تو تیرم باز
یک دم، ای بخت، باز روشن کن
چشم محمود را به پای ایاز
خسرو، آواز خوب دارد دوست
کیست کاو نیست عاشق آواز؟
عاشقی را ز سر کنم آغاز
جان ز نازت نمی شکیبد و نیست
چاره ای چون برآمده ست نیاز
گفتی، از من نهاد مکن رازت
کسی شنیدی که من نگفتم راز؟
یادم آید ز زلف او، ای دل
بازگویی به ما شب است دراز
گوشه می گیرم از کمان تو، لیک
می زند غمزه تو تیرم باز
یک دم، ای بخت، باز روشن کن
چشم محمود را به پای ایاز
خسرو، آواز خوب دارد دوست
کیست کاو نیست عاشق آواز؟
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۱۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.