هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از شدت عشق و فراق جانان سخن میگوید. او از بیخوابی و سردرگمی بین روز و شب مینالد و از درد هجران و انتظار کشیدن برای دیدار معشوق میگوید. شاعر با تصاویر زیبا و احساسی، حالات درونی خود را بیان میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و مفاهیم پیچیدهی ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد.
شمارهٔ ۱۱۱۵
فزون شد عشق جانان روز تا روز
کجا زین پس شب ما و کجا روز
ز بیهوشی ندانم روز و شب را
شبم گویی یکی گشته ست با روز
دل است این، هیچ پیدا نیست، با خون
شب است این، هیچ پیدا نیست، یا روز؟
چه خفتی؟ خیز، ای مرغ سحر خیز
ترا روزی همی باید، مرا روز
مگو، جانا، که روزی بر تو آیم
ندارد چون شب اندوه ما روز
تو خوش خفته به خواب ناز تا صبح
مرا بیدار باید بود تا روز
چه عیش است این که خسرو را به هجرت
شود هر شب به زاری و دعا روز
کجا زین پس شب ما و کجا روز
ز بیهوشی ندانم روز و شب را
شبم گویی یکی گشته ست با روز
دل است این، هیچ پیدا نیست، با خون
شب است این، هیچ پیدا نیست، یا روز؟
چه خفتی؟ خیز، ای مرغ سحر خیز
ترا روزی همی باید، مرا روز
مگو، جانا، که روزی بر تو آیم
ندارد چون شب اندوه ما روز
تو خوش خفته به خواب ناز تا صبح
مرا بیدار باید بود تا روز
چه عیش است این که خسرو را به هجرت
شود هر شب به زاری و دعا روز
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.