هوش مصنوعی:
شاعر از عشق و غم خود میگوید و از معشوق میخواهد که شراب ننوشد و به جای آن، لبهایش را به او بدهد. او از غم عشق و دوری از معشوق رنج میبرد و احساس میکند که مانند مردهای است که صدایی ندارد. همچنین، از بیتفاوتی دیگران و ناهماهنگی در جهان اطرافش شکایت دارد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عاشقانه و عرفانی عمیق است که درک آنها ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال دشوار باشد. همچنین، اشاره به شراب و مستی ممکن است برای گروههای سنی پایینتر مناسب نباشد.
شمارهٔ ۱۱۱۸
بر جان من شکسته دل باز
کردی تو شراب خوردن آغاز
جانا، مخور این قدح که مستی
لب را بزن و به من بده باز
شد نوبت شربت پسینم
جرعه به پیاله من انداز
ما را غم تو ز خلق ببرید
در صحبت دوستان دمساز
پرسی که چگونه ای، چه گویم؟
کز مرده برون نیاید آواز
گویند مرا، برو از ین کوی
دل گم کردم، کجا روم باز؟
خوش نیست سرود خسروان را
مطرب مست است و چنگ ناساز
کردی تو شراب خوردن آغاز
جانا، مخور این قدح که مستی
لب را بزن و به من بده باز
شد نوبت شربت پسینم
جرعه به پیاله من انداز
ما را غم تو ز خلق ببرید
در صحبت دوستان دمساز
پرسی که چگونه ای، چه گویم؟
کز مرده برون نیاید آواز
گویند مرا، برو از ین کوی
دل گم کردم، کجا روم باز؟
خوش نیست سرود خسروان را
مطرب مست است و چنگ ناساز
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.