هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از مولوی بیانگر عشق و فداکاری در راه معشوق است. شاعر از رنج‌های عشق سخن می‌گوید و آن را برتر از هر نعمتی می‌داند. او از بی‌قراری، بی‌پناهی و اشتیاق به وصال معشوق می‌گوید و از دشمنان و منتقدان می‌خواهد که سکوت کنند. در پایان، شاعر به کوتاهی شب و طولانی بودن درد عشق اشاره می‌کند و گریه‌های خسرو (شاید اشاره به خودش) را به سوز و گداز شمع تشبیه می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از اشارات ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده یا نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۱۱۳۰

نازنینان و چاربالش ناز
خاکساران و آستان نیاز

جور و خواری کشیدن از محبوب
خوش تر است از هزار نعمت و ناز

گوش مجنون و حلقه لیلی
سر محمود و آستان ایاز

نام و ناموس و دین و دنیا را
چه محل پیش عاشق جانباز؟

ای که عیبم همی کنی در عشق
یک نظر بر جمال او انداز

عشق در هر دلی فرو ناید
زانکه هر سینه نیست محرم راز

من ازین در کجا توانم رفت؟
مرغ پر بسته کی کند پرواز

نی قراری که لب فرو بندم
نی مجالی که برکشم آواز

گر به بوی تو جان برافشانم
هم به بوی تو زنده گردم باز

همه گفتار دشمنان مشنو
یک دم آخر به دوستان پرداز

ساعتی این شکسته را دریاب
یک زمان این غریب را بنواز

امشب از رفته باز نتوان گفت
زانکه شب کوته است و قصه دراز

خسرو ار گریه کرد، معذور است
کش چو شمع است کار سوز و گداز
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۲۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.