هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی‌های معشوق و تأثیر او بر جهان می‌پردازد. شاعر از شب‌زلف و خال معشوق سخن می‌گوید و اشاره می‌کند که روز و شب به خاطر اوست. همچنین، معشوق را چنان پرنور توصیف می‌کند که جهان را روشن می‌سازد و حتی آفتاب بندهٔ اوست. شاعر ابراز می‌کند که حاضر است گوهرهای شرق را زیر پای معشوق بریزد و به او خدمت کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و غنایی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان ادبی ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.

شمارهٔ ۱۱۳۱

شب زلف تو شد نشانه روز
در کن آن شب از کرانه روز

طرفه خالی ست در میان رخت
شب که دیده ست در میانه روز

روز و شب زان تست، زان خط و خال
دام شب کرده ای و دانه روز

روی تو می کند جهان روشن
چه نهی بر جهان بهانه روز؟

بنده تست آفتاب که هست
چشم روشن به چشم خانه روز

زیر پای تو ریزم، ار یابم
گوهر مشرق از خزانه روز

بار ده تا به دولتت بزنم
نوبت ملک پنجگانه روز

بنده شد همچو خسروت خورشید
گر چه هست او شه یگانه روز
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۳۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.