هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد عشق و هجران می‌گوید و بیان می‌کند که حاضر است زیر پای معشوق بمیرد. او از بی‌تفاوتی معشوق به حالش شکایت دارد و می‌گوید که عشق و هجران، سزاوار یکدیگرند. شاعر همچنین به شراب عشق اشاره می‌کند و آرزو می‌کند که این عشق گوارا باشد. در پایان، از مرگ بدون معشوق هراس دارد و اشاره می‌کند که حتی پادشاهان نیز این درد را آزموده‌اند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های ادبی ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.

شمارهٔ ۱۱۴۶

اگر چه پرسش من نیست رایش
رها کن تا بمیرم زیر پایش

زمین را بهره زان پا و سرم دور
به غیرت هر دم از خاک سرایش

سر ما در کمند و شه به جولان
چه غم می دارد از مشتی گدایش!

چو از ما رفت، یاران، جان بی شرم
بدار ار می توانی داشت جایش

ترا خون ریز عاشق نیست حاجت
که هجران نیک می داند سزایش

شراب شوق کز جنت دلم خورد
گوارا باد آن نقل بلایش

تو کش یارا که خواهد مرد بی تو
که خسرو کرد خود را آزمایش
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۴۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.