هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از شادمانی و حیرانی در حضور معشوق می‌گوید. شاعر از دیدار معشوق و گفت‌وگوهای او در حالی که خود مست و بیهوش است، سخن می‌گوید. او توصیه می‌کند که اگر کسی آن چهره را ندیده است، نباید از دیدنش دریغ کند و از زیبایی‌های معشوق بهره ببرد. شعر با ناله‌های عاشقانه و فغان به پایان می‌رسد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای شعری ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۱۷۰

شاد باش، ای شب فرخنده دوش
که فلان بود مرا در آغوش

نه همی سیر شد از رویش چشم
نه همی پر شدی از قولش گوش

ماجرای دل خون گشته من
دیده می ریخت برون، من خاموش

مست بودم خبر از خویش نداشت
باده را گر چه نمی کردم نوش

او همی گفت سخن، من حیران
او همی خورد می و من بیهوش

ای که آن روی ندیدی زنهار
گر مقابل شویش دیده مپوش

هست بازار تو در دلها گرم
حسن چندانکه توانی بفروش

ناله خسرو بشنو که خوش است
بر در شاه فغان چاووش
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۶۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.