هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از تنهایی، غم و عشق خود سخن می‌گوید. او با خیال معشوق خود شب‌ها را سپری می‌کند و آرزو می‌کند که بوی معشوق به او برسد. شاعر از یوسف زمانه می‌خواهد تا داستان عشق او را بشنود و از تأثیر خواب و خیال بر خود می‌گوید. او حتی حاضر است برای معشوق خود رنج بکشد و زبانش را به ذکر او آبله کند. در پایان، شاعر از بخت بد خود می‌نالد که از کوی معشوق رانده شده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و غم‌انگیز است که درک آن برای سنین پایین‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از تصاویر شعری مانند 'از خون دل گذاشت به هر جا نشان خویش' ممکن است برای کودکان مناسب نباشد.

شمارهٔ ۱۱۷۷

شبها من و دلی و غمی بهر جان خویش
مشغول با خیال کسی در نهان خویش

ناورد باد بویی ازان مرغ باغ ما
نزدیک شد که بر پرد از آشیان خویش

ای یوسف زمانه، بیا تا بگویمت
تفسیر احسن القصص از داستان خویش

خوش وقت ما چو از پی مردن به چشم جان
بینیم خاک کوی تو در استخوان خویش

تاثیر خواب بود که زیم هر شبی از تو
خوابی دروغ و راست کنم بهر جان خویش

در خود گمان برم که تو ز آن منی و باز
گم گردم از چنین عجبی در گمان خویش

بگذار کز زبان کف پات آبله کنم
از ذکر تو آبله کردم زبان خویش

بخت بد ار ز کوی تو ما را برون فگند
کم گیر خاکی از شرف آستان خویش

رفت از در تو خسرو و اینک به یادگار
از خون دل گذاشت به هر جا نشان خویش
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۷۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.