هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و اشتیاق خود به معشوق می‌گوید. او هر روز از صبح تا شب در انتظار دیدن معشوق است و از دور به او می‌نگرد. شاعر از درد فراق و ناله‌هایش می‌گوید و اینکه معشوق به او روی خوش نشان نمی‌دهد. او از گم شدن در راه عشق و ناتوانی در یافتن خود سخن می‌گوید و فریاد می‌زند که هر شب از ناله‌هایش نمی‌تواند بخوابد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه‌ای است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات شعری ممکن است برای گروه‌های سنی پایین دشوار باشد. این شعر بیشتر مناسب مخاطبانی است که با ادبیات کلاسیک و مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه آشنایی دارند.

شمارهٔ ۱۱۸۰

هر بامداد تا به شبم بر سر رهش
وقتی مگر که بنگرم از دور ناگهش

زان گه گهی که پر ز خوی گل کند زنخ
آتش سزد گلاب، چو سیمین بود جهش

آبی کنند هر کسی اندر رهی سبیل
من خون خود سبیل کنم بر سر رهش

گویم ببخش جان من، او گویدم که نی
جان بخش من بس است همان گفتن نیش

چون گل ز رشک جامه درانم که تا چراست؟
در گرد کوی گشتن باد سحر گهش

مشکل که خویش را بتوانند بازیافت
آنانکه گم شدند دران روی چون مهش

فریاد من ز ناله خسرو که هر شبی
خفتن نمی توان ز نفیر علی اللهش
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۷۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.