هوش مصنوعی: شاعر از درد فراق و ناتوانی خود می‌گوید و از کرده‌هایش پشیمان است. او از مستی مطرب از ناله‌هایش و از ساقی می‌خواهد که خونش را بنوشد اما شراب نیم‌خورده‌اش را ندهد. در پایان، خطاب به خسرو می‌گوید که غلامی او ارزشش را ندارد و باید بهای پرده‌اش را افزایش دهد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات مانند 'خون من بخور' و 'می بده' ممکن است نیاز به توضیح داشته باشند.

شمارهٔ ۱۱۸۹

ترک من، سر مکش ز پرده خویش
درکش آخر عنان زرده خویش

در می انداز ناتوانی را
با فراق هزار مرده خویش

نظری کردم و چنان گشتم
که پشیمان شدم ز کرده خویش

مطرب از ناله ام چنان شد مست
که فراموش کرد پرده خویش

ساقیا، خون من بخور به تمام
می بده، لیک نیم خورده خویش

به غلامی نیرزدت خسرو
تو فزون کن بهای پرده خویش
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۸۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.