هوش مصنوعی:
این شعر بیانگر درد و رنج عاشقی است که از بیمهری معشوق رنج میبرد. شاعر از حسرت و ناامیدی خود میگوید و از خلق میخواهد که نشانهای از معشوق به او بدهند. او تلاش میکند غم خود را پنهان کند، اما آتش عشقش آشکار است. در پایان، شاعر از بیتفاوتی معشوق گلایه میکند و میگوید که تنها دلهای کور نیستند که نگران او نیستند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آنها به بلوغ عاطفی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای خوانندگان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۱۱۹۵
او می رود و عاشق مسکین گرانش
چون مرده که در سینه بود حسرت جانش
بی مهر سواری که عنان باز نپیچد
آویخته چندین دل خلقی به فغانش
ناخوش همی آزارد و یا طالب خونی ست
ای خلق، بگویید به جوینده نشانش
یادست که در خواب شیش دیده ام، اما
از بی خبری یاد ندارم که چسانش
یادش دهی، ای باد، گهی نام گدایی
تا دولت دشنام برآید ز زبانش
بسیار بکوشم که بپوشم غم خود، لیک
آتش چو بگیرد نتوان داشت نهالش
از ناله ام ار خلق نخسپد، عجبی نیست
از بخت خودم در عجب و خواب نگرانش
خسرو، نگرانیش همه بر دل خود گیر
کوری دلی را که نباشد نگرانش
چون مرده که در سینه بود حسرت جانش
بی مهر سواری که عنان باز نپیچد
آویخته چندین دل خلقی به فغانش
ناخوش همی آزارد و یا طالب خونی ست
ای خلق، بگویید به جوینده نشانش
یادست که در خواب شیش دیده ام، اما
از بی خبری یاد ندارم که چسانش
یادش دهی، ای باد، گهی نام گدایی
تا دولت دشنام برآید ز زبانش
بسیار بکوشم که بپوشم غم خود، لیک
آتش چو بگیرد نتوان داشت نهالش
از ناله ام ار خلق نخسپد، عجبی نیست
از بخت خودم در عجب و خواب نگرانش
خسرو، نگرانیش همه بر دل خود گیر
کوری دلی را که نباشد نگرانش
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۹۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.