هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و رهایی از خود و جهان سخن می‌گوید. او از عشق به عنوان نجات‌دهنده یاد می‌کند و از جام شراب به عنوان وسیله‌ای برای فراموشی خود و گذران عمر استفاده می‌کند. همچنین، او از مردم و فقیهان دوری می‌جوید و تنها به عشق و وصال یار می‌اندیشد.
رده سنی: 18+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است و از استعاره‌هایی مانند شراب و خرابات استفاده شده که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامناسب یا نامفهوم باشد. همچنین، موضوعات خودفراموشی و دوری از جامعه نیاز به درک و بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۱۲۰۸

تا شد ز مطلع غیب خورشید حسن طالع
عشاق بینوا را مسعود گشت طالع

ما از جهان ملولیم از خویش و غیر فارغ
گشته به نیم جرعه در کنج دیر قانع

ساقی، بیار جامی کز خود رهم زمانی
مگذار تا گذارم بی باده عمر ضایع

جز جام تو ننوشند عشاق در خرابات
جز نام تو نگویند زهاد در صوامع

چون قیل و قال هر کس با مست در نگیرد
در حق ما نباشد پند فقیه نافع

حال درون پر خون از خلق چون بپوشم
چون کرد پیش مردم اشکم بیان واقع

بگذر ز خویش خسرو، گر وصل یار جویی
زان رو که نیست جز تو در راه وصل مانع
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۰۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.