هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از درد عشق و فراق مینالد و از غم و غصهای که در دل دارد سخن میگوید. او از یار خود شکایت دارد و بیان میکند که جز غصه و حسرت از این عشق نصیبی ندارد. شاعر از صبا میخواهد که حال دلش را به یار نرساند، چرا که جهانی از غم عشق او را دیوانه کرده است. او تأکید میکند که حتی برای یک لحظه هم از یاد یار غافل نمیشود و از یار میخواهد که از او غافل نباشد. شاعر همچنین به ناامیدی خود از وصال یار اشاره میکند و بیان میکند که امیدش به وصال، غلط و باطل بوده است.
رده سنی:
16+
متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند ناامیدی و حسرت ممکن است برای گروههای سنی پایین سنگین باشد.
شمارهٔ ۱۲۲۹
من مسکین چه کنم، پیش که گویم غم دل؟
که ز عشق تو به جز غصه ندارم حاصل
ای صبا، حال دل من بر دلدار مگوی
که جهانی ز غم عشق تو لایعقل
غافل از یاد تو یک لحظه نیم تا دانی
زینهار از من دلخسته نباشی غافل
طمع دانه کند مرغ که در دام افتد
ورنه در دام غم و غصه نیفتد عاقل
خلق را میل به حوران بهشتی باشد
چه کنم، نیست مرا جز به تو خاطر مایل
به وصال تو بس امید وفا بود مرا
آه کاندیشه غلط بود و تصور باطل
به قیامت برد از عشق تو حسرت خسرو
که به تشریف وصال تو نگردد واصل
که ز عشق تو به جز غصه ندارم حاصل
ای صبا، حال دل من بر دلدار مگوی
که جهانی ز غم عشق تو لایعقل
غافل از یاد تو یک لحظه نیم تا دانی
زینهار از من دلخسته نباشی غافل
طمع دانه کند مرغ که در دام افتد
ورنه در دام غم و غصه نیفتد عاقل
خلق را میل به حوران بهشتی باشد
چه کنم، نیست مرا جز به تو خاطر مایل
به وصال تو بس امید وفا بود مرا
آه کاندیشه غلط بود و تصور باطل
به قیامت برد از عشق تو حسرت خسرو
که به تشریف وصال تو نگردد واصل
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۲۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.