هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و وفاداری بی‌حد خود سخن می‌گوید و بیان می‌کند که حاضر است همه چیز، حتی جان خود را در راه معشوق فدا کند. او از درد هجران و عشق نافرجام می‌نالد و تأکید می‌کند که هیچ چیز، حتی نصیحت دیگران، نمی‌تواند او را از این راه بازدارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و غم‌انگیز است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم عرفانی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۱۲۳۸

من آن خاکم که در راه وفا رو بر زمین دارم
ز سودای بتان داغ غلامی بر جبین دارم

ز مردن غم ندارم، لیک روزی کز غمت میرم
فراموشت شود از من به عالم غم، همین دارم

فدا کردیم در عشقت دل و دین و ز من مانده
همین جانی که آن هم بهر روز واپسین دارم

مرا گویند کاندر وصل او خوش باش، چون باشم؟
که چون هجران شبان روزی بلایی در کمین دارم

بسی گفتند خسرو را دل از مهر بتان بر کن
سخن نشنوده ام اکنون، نه دل دارم، نه دین دارم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۳۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.