هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از بی‌قراری و بی‌خوابی شبانه خود می‌گوید و درد عشق و فراق را بیان می‌کند. او از ساقی می‌خواهد که به او شراب دهد تا از غم روزگار رهایی یابد. همچنین، از بختِ خواب‌آلود خود گله می‌کند و با وجود فراموشی ظاهری، همواره به یاد معشوق است. شعر با تصاویری از جگرسوزی، ناله‌های مطرب، و میِ گریه‌آلود همراه است و در نهایت، شاعر به عشق و وفاداری خود به معشوق اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه‌ی عمیق، درد فراق، و اشاره به مصرف شراب است که برای مخاطبان جوان و بزرگسال مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ی عرفانی ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۱۲۴۰

شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دارم
شفا از چشم تو خواهم، عجب بیماریی دارم

همه شب می گزم انگشت حسرت را به دندان من
همین است ار ز شاخ عمر بر خورداریی دارم

الا، ای ساقی فارغ دلان، می هم بدیشان ده
که من با روزگار خویشتن خونخواریی دارم

برو، ای بخت خواب آلود، از پهلوی بیداران
که تو شب کوریی داری و من شب کاریی دارم

جگر بریان و ناله مطرب و می گریه تلخم
بیا مهمان من، جانا که شب بیداریی دارم

به یاد رویت از یاد تو خالی نیستم یک دم
ز تشویش غمت گر چه فرامش کاریی دارم

چو خاک در شدم در زیر پای خود، عزیزم کن
بدان عزت که پیش آستانت خواریی دارم

مرا گویی که دور از چون منی چون زنده می مانی؟
خیالت را بقا بادا که از وی یاریی دارم

به چشمت می کند خسرو، حق آن گر نمی دانی
دروغی هم نمی گویی که مردم ساریی دارم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۳۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.