هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از حسرت و درد عشق سخن می‌گوید. شاعر از بی‌قراری دل، بی‌خوابی، و رنج‌های عاشقی می‌نالد و با تصاویری مانند خون جگر، زلف یار، و غربت، احساسات خود را بیان می‌کند. در پایان، اشاره‌ای به دیوانگی عشق و تسلیم در برابر معشوق دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، همراه با اشارات به رنج و حسرت، ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال نامفهوم یا سنگین باشد. همچنین، برخی تصاویر مانند «خون جگر» و «کلبه خونخوار» ممکن است برای کودکان مناسب نباشد.

شمارهٔ ۱۲۴۸

همه شب با دل خود نقش آن دلدار بربندم
مگر ممکن بود کاین دیده بیدار بربندم

جگر از عاشقی خون گشت و کن زینم نمی بایست
معاذالله کاین تهمت به زلف یار بربندم

مژه در چشم من شد خار و خواب از دیده رفت، اکنون
مگر کاین رخنه پر فتنه را از خار بربندم

جهانی بی دوست نتوان دید، بنشینم به کنج غم
به روی خود در این کلبه خونخوار بربندم

مگو یاران دیگر ای که جانی و آب و گل خوبان
چگونه دل ز جان در صورت دیوار بربندم

غمت گفتم برون ندهم، گشادی چشم از حسرت
فرو بستی لبم بی آنکه من گفتار بربندم

غباری یادگارم ده ز کوی خود که می خواهم
کزین جا در غریبستان عقبی بار بندم

تو خود را گر نمی دانی مسلمان، گو بدان باری
مرا نزدیک شد کز دست تو زنار بربندم

سر زلفی کز او دیوانه شد خسرو به دستم مده
که تا زان رشته دست عقل دعوی دار بربندم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۴۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.