هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و مستی سخن می‌گوید و حالتی از غلتیدن در عشق و هجران را توصیف می‌کند. او از تلخی‌های هجران و عشق نافرجام می‌نالد و خود را در خون جگر و اشک‌هایش غلتان می‌بیند. تصاویری مانند مروارید غلتان و شکر نیز برای بیان احساساتش به کار می‌برد.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و ادبیات کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۱۲۴۹

تو سر مستی و من عاشق، بیا تا با تو در غلتم
ز دست لعل تو تا چند در خون جگر غلتم

بغلتم هر زمان در زیر پایت باز برخیزم
چو رویت بنگرم بار دگر از پای در غلتم

چنان گشته ست حال عیش من از تلخی هجران
مگس بر من نیارد شست، اگر اندر شکر غلتم

سرشکم گفت در وقتی که می غلتید بر رویم
چو مروارید غلتانم که بر بالای زر غلتم

به کار عیش در خون دو چشم خویش می غلتم
چه بهتر زان بود خسرو که در کار دگر غلتم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۴۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.