هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از درد هجران و عشق ناکام مینویسد. او از شبهای بیقراری میگوید که با یاد معشوق به روز تبدیل میشود، اما همچنان در غم و بلا گرفتار است. شاعر آرزو میکند شمع وجود معشوق باشد، هرچند که این عشق او را میسوزاند. او از وفاداری خود میگوید و اینکه حاضر است جفاهای معشوق را تحمل کند. در نهایت، شاعر از درد پنهان خود سخن میگوید و اینکه دلش را از دست داده است.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاشقانهی عمیق و درد هجران است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیدهی ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
شمارهٔ ۱۲۵۴
ز هجران روز من شب گشت و کی بودی چنین روزم
شبی گر روز کردی با من آن ماه شب افروزم
گرفتار آمدم جایی و نهمانا رهم زیرا
شکست آن قلب کو بر خیل غم می کرد پیروزم
برآید زین هوس جانم که یک شب شمع تو باشم
تو خوش خوش باده می نوشی ومن چون شمع می سوزم
بلا و غم خریدار آمدند از سوی تو بر من
بحمدالله که در کوی تو بازار است امروزم
کسی از عمر خود روزی نخواهد کم، ولی بر من
رود گر بی غمت روزی، مبادا روزی آن روزم
کشم تا جان بود در تن، جفاهای سگ کویت
سگ کوی ترا باری و فاداری بیاموزم
نهان تا چند دارم درد خسرو را ز تو آخر
دلم برده ز کف وانگه لب بیهوده می دوزم
شبی گر روز کردی با من آن ماه شب افروزم
گرفتار آمدم جایی و نهمانا رهم زیرا
شکست آن قلب کو بر خیل غم می کرد پیروزم
برآید زین هوس جانم که یک شب شمع تو باشم
تو خوش خوش باده می نوشی ومن چون شمع می سوزم
بلا و غم خریدار آمدند از سوی تو بر من
بحمدالله که در کوی تو بازار است امروزم
کسی از عمر خود روزی نخواهد کم، ولی بر من
رود گر بی غمت روزی، مبادا روزی آن روزم
کشم تا جان بود در تن، جفاهای سگ کویت
سگ کوی ترا باری و فاداری بیاموزم
نهان تا چند دارم درد خسرو را ز تو آخر
دلم برده ز کف وانگه لب بیهوده می دوزم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۵۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.