۲۳۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۶۴

ما ترک رضای دل خودکام گرفتیم
در زاویه نیستی آرام گرفتیم

بدنامی و آوارگی ما چو ز دل بود
ترک دل آواره بدنام گرفتیم

دل زحمت خود برد ز ما و ز بلا رست
آزاد نشد مرغ کزین دام گرفتیم

تا سوختن عشق ز پروانه بدیدیم
سودای همه سوختگان خام گرفتیم

غم خوردن پیدا بد و خون خوردن پنهان
ذوقی که ز خوبان گل اندام گرفتیم

هر کس در پیری ز د و ما دامن خمار
زین عاشقی عاریت آرام گرفتیم

ای اهل سلامت که نداری خبر از ما
رو سبحه ترا باد که ما جام گرفتیم

گفتی کم جانی و تنی گیرد درین راه
ما راه تو، ای شیخ، به ناکام گرفتیم

سودای تو با کام دل از کام برون زد
هرچ از همه خوبان جهان کام گرفتیم

ماییم دعاگوی و ز اقبال رقیبت
کز وی قدری لذت دشنام گرفتیم

میکن ز جفا هر چه توانی و میندیش
کان در حق خسرو کرم عام گرفتیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۶۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.