هوش مصنوعی: این شعر بیانگر ناکامی و درد عاشقی است که با وجود تلاش فراوان، به وصال معشوق نرسیده است. شاعر از رنج‌های عشق، نرسیدن به آرزوها و مرگ قبل از رسیدن به مقصود سخن می‌گوید. همچنین، او از سرنوشت محتوم و ناعادلانه زندگی شکایت دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی، همراه با مضامین درد و ناکامی، برای درک بهتر به بلوغ فکری و عاطفی نیاز دارد. همچنین، برخی از اشارات مانند مرگ و ناامیدی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

شمارهٔ ۱۲۶۷

جان زحمت خود برد و به جانان نرسیدیم
دل رخنه شد از درد و به درمان نرسیدیم

موریم که گشتیم لگدکوب سواران
در گوشه که بر پای سلیمان نرسیدیم

دنبال دل دوست دویدیم فراوان
بگرفت اجل راه و بدیشان نرسیدیم

در عشق غبار سر زلفش تن خاکی
شد خاک و بدان زلف پریشان نرسیدیم

چون مرغ که دارند نگاه از پی کشتن
در دام بماندیم و به بستان نرسیدیم

ای باد، سلامی برسانی تو اگر ما
در خدمت آن سرو خرامان نرسیدیم

چه سود که فردا رخ چون عید نمایی؟
کامروز بمردیم و به سامان نرسیدیم

از خون جگر نامه درد تو نوشتیم
بگذشت همه عمر و به جانان نرسیدیم

دل نزل به بیگانه، به خسرو بگوی بس
ما خود سگ کوییم و به مهمان نرسیدیم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۶۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.