هوش مصنوعی: شاعر در این متن از غم و درد درونی خود می‌گوید که نمی‌تواند آن را با یارش در میان بگذارد. او از تنهایی و ناامیدی سخن می‌گوید و اینکه مجبور است رنج خود را با دیوار و در به اشتراک بگذارد. همچنین، از عشق نافرجام و دل‌شکستگی خود یاد می‌کند و آرزو می‌کند که بتواند درد خود را بیان کند.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و غمگین است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد. همچنین، درک کامل آن نیاز به بلوغ عاطفی و تجربه زندگی دارد.

شمارهٔ ۱۲۷۴

هر دم غم خود با دل افگار بگویم
چون زهره آن نیست که با یار بگویم

دشنام که می گفت شبی، هم ز زبانش
هر دم به هوس خود را صد بار بگویم

هر شب روم اندر سر آن کوی و غم خود
چون نشنود او، با در و دیوار بگویم

کو جان گرفتار که باور کند از من؟
گر من غم این جان گرفتار بگویم

افگار کنم همچو دل خود دل آن کس
کورا سخنی زان دل افگار بگویم

شب خواب شبم نی که مگر بینمت آنجا
خونابه این دیده بیدار بگویم

دردی ست در این سینه که بیرون نتوان داد
حیف است که درد تو به اغیار بگویم

خون شد ز نهفتن دل و اکنون روم، ای جان
رسوا شرم و بر سر بازار بگویم

یک روز بپرس آخر از آن محنت شبها
تا کی غم خسرو به شب تار بگویم؟
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۷۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.