هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و شیفتگی خود به معشوقهای زیبا میگوید که او را به جنون و بیخودی کشانده است. او از بوی زلف معشوقه، گم شدن در کوی او، و تلاشهای بیثمرش برای نزدیکی به او سخن میگوید. در نهایت، شاعر با اندوه از دوری معشوقه مینالد و به رفتارهای ناخوشایند خود اشاره میکند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند 'خرابی'، 'بیخودی' و 'بدخویی' نیاز به سطحی از بلوغ عاطفی و تجربهی زندگی دارد.
شمارهٔ ۱۲۸۶
شبی در کوی آن مه روی رفتم
سر و پاگم چو آب جوی رفتم
نمی رفتم، بلا شد بوی زلفش
خراب اندر پی آن بوی رفتم
به کویش رو نهادم بهر رفتن
ز بیهوشی به دیگر سوی رفتم
شبت خوش باد، ای دل، نزد آن ماه
که من خالی شدم، زین کوی رفتم
شدم بدخو به رویش هر دم اکنون
کجا من دیدن آن روی رفتم
به سینه نقد جان تشویش می داد
به رشوت دادن آن خوی رفتم
کج است آن زلف و می دانم به سویش
به گفت خسرو بدگوی رفتم
سر و پاگم چو آب جوی رفتم
نمی رفتم، بلا شد بوی زلفش
خراب اندر پی آن بوی رفتم
به کویش رو نهادم بهر رفتن
ز بیهوشی به دیگر سوی رفتم
شبت خوش باد، ای دل، نزد آن ماه
که من خالی شدم، زین کوی رفتم
شدم بدخو به رویش هر دم اکنون
کجا من دیدن آن روی رفتم
به سینه نقد جان تشویش می داد
به رشوت دادن آن خوی رفتم
کج است آن زلف و می دانم به سویش
به گفت خسرو بدگوی رفتم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۸۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.