۲۵۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۸۷

به دست باد، کان سو جان فرستم
مرا بویی ست آخر آن فرستم

اگر خود تیر بر جانم گشایی
به استقبال تیرت جان فرستم

به کشتن خون بهایم آنقدر بس
که گویی بهر خون فرمان فرستم

همایی چون تو، وانگه استخوانم
بگو تا بر سگ دربان فرستم

اگر گوید، برنجد از طفیلی
سری در خدمت چوگان فرستم

نماند اندر تنم نقدی که بر شاه
خراجی زین ده ویران فرستم

ز تیزی نظر کش نه به شمشیر
که خسرو را به تو قربان فرستم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۸۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.