هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و غزلگونه، بیانگر درد و رنج عاشقی است که در فراق معشوق خود به سر میبرد. شاعر از جادوی نگاه معشوق، بیقراری خود در عشق، و ناتوانی در بیان غم خود سخن میگوید. او خود را غلام رایگان معشوق میداند و از او میخواهد که رهایش نکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و مفاهیم بهکاررفته نیاز به سطحی از بلوغ عاطفی و ادبی دارد.
شمارهٔ ۱۳۰۴
ای روی تو عمر جاودانم
عمری ست که بی تو در فغانم
از نرگس جادوی تو هر روز
پیداست که چیست در نهانم؟
چون سحر دو چشم تو ببینم
«هذین لساحران » بخوانم
رویت دیدم نکو نکردم
هر بد که کنی سرای آنم
غم خور که ز عاشقی زبونم
می ده که ز بیدلی زبانم
می نالم زار، ازانکه چون نای
بی مغز شده ست استخوانم
در اول عشق رفتم از دست
تا چون شود آخرش، ندانم
بر خاک درت فتاده ماندم
مگذار که هم چنین بمانم
گفتی «غم خود بگو» چه گویم؟
چون کار نمی کند زبانم
نی با تو دمی همی نشینم
نی خاستن از تو می توانم
غم خسرو را به هیچ بفروخت
بستان که غلام رایگانم
عمری ست که بی تو در فغانم
از نرگس جادوی تو هر روز
پیداست که چیست در نهانم؟
چون سحر دو چشم تو ببینم
«هذین لساحران » بخوانم
رویت دیدم نکو نکردم
هر بد که کنی سرای آنم
غم خور که ز عاشقی زبونم
می ده که ز بیدلی زبانم
می نالم زار، ازانکه چون نای
بی مغز شده ست استخوانم
در اول عشق رفتم از دست
تا چون شود آخرش، ندانم
بر خاک درت فتاده ماندم
مگذار که هم چنین بمانم
گفتی «غم خود بگو» چه گویم؟
چون کار نمی کند زبانم
نی با تو دمی همی نشینم
نی خاستن از تو می توانم
غم خسرو را به هیچ بفروخت
بستان که غلام رایگانم
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۰۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.