هوش مصنوعی: شاعر در این متن از تجربیات خود در مستی و عشق، و از حالات روحی و احساسی خود سخن می‌گوید. او به گذشته‌ای اشاره می‌کند که مسلمان بوده و اکنون خود را گمراه می‌داند. همچنین از رابطه‌اش با معشوق و دیوانگی ناشی از عشق صحبت می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی است که ممکن است برای سنین پایین قابل درک نباشد. همچنین اشاره‌هایی به مستی و گمراهی دارد که مناسب مخاطبان بالغ است.

شمارهٔ ۱۳۱۰

امشب میان نوخطان سرمست و غلتان بوده ام
چمعم که باری یک شبی مست و پریشان بوده ام

در جمع خوبان بوده ام، گر بر تنی عاشق شدم
عیبم مکن، ای پارسا، در کافرستان بوده ام

گر من اسیر بت شدم، ای پارسا، عیبم مکن
آخر من گمراه هم روزی مسلمان بوده ام

با او بدم شب وین زمان در خود گمم، یعنی دلا
من آن گدایی ام که شب بر خوان سلطان بوده ام

پرسی که «با من بوده ای وقتی و غمها خورده ام »
دور از تو اکنون مرده ام آن روز با جان بوده ام

گفتی که «در دامان من خود را شناس و دست زن »
عمری که از شرمندگی سر در گریبان بوده ام

شد خسرو عشقم بلا، زین پس من و دیوانگی
رفت آنکه وقتی عقل را در بند فرمان بوده ام
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۰۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.