هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و سودای معشوق سخن می‌گوید و از درد دل و رنج‌های عشق شکایت می‌کند. او از تلاش برای فراموشی عشق و ناتوانی در این کار می‌گوید و همچنین از تضاد بین عشق و زهد سخن می‌راند. در نهایت، شاعر به یادگیری عشق از روح مجنون و نوشتن شعر بر تربت او اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی احساسی دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۱۳۳۴

سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چون کنم؟
چند گرد خویشتن گه سحر و گه افسون کنم!

از دل بدخوی خود خونابه ای دارم که گر
قطره ای از دل برون ریزم، جگرها خون کنم

تو به بند کشتن من، من بر آن کز دوستی
عمر خود را بگسلم، در عمر تو افزون کنم

گوهری دارم که در وی نیست جز لؤلؤی خام
چون نثار خاک پایت لؤلؤی مکنون کنم؟

چند گویی «عشق را از دل بران و خوش بزی »
گر توانم، جان خود را از دست تو بیرون کنم

گفتیم « دل را چرا از عشق نآری سوی زهد»؟
وه که شاهد خانه ای را وقف مسجد چون کنم؟

روح مجنون آید و آموزد آیتهای عشق
شعر خسرو گر رقم بر تربت مجنون کنم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۳۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.