هوش مصنوعی: شاعر در این متن از دوری از یار و دوستانش می‌نالد و احساس تنهایی و غربت می‌کند. او خود را مانند مرغی نالان می‌داند که از گلزار دور افتاده است. شاعر از بی‌مهری و دوری دلدارش شکایت دارد و با وجود رنجی که می‌کشد، از دوری از دل بدبختش شادمان است. او از زندگی تلخ خود می‌گوید و از دیگران می‌خواهد که او را فراموش نکنند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۳۴۲

من که دور از دوستان وز یار دور افتاده ام
مرغ نالانم که از گلزار دور افتاده ام

چون زیم کز دل دهندم خلق و دلداری کنند
من که هم از دل هم از دلدار دور افتاده ام

گر نخواهی یاری از جان و بمیرم در فراق
حق به دست من بود کز یار دور افتاده ام

پیش هر سنگی همی ریزم ز دل خونابه ای
چون کنم چون کز در و دیوار دور افتاده ام

گر چه هجرم کشت، هم شادم که باری چندگاه
زان دل بدبخت بدکردار دور افتاده ام

ای که سامان جویی از من ترک جانم گیر، زانک
سالها باشد که من زین کار دور افتاده ام

عیش من گو تلخ باش، ای آشنا، یادم مده
زان لب شیرین که خسرووار دور افتاده ام
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۴۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.