۲۶۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۵۱

ما به کوی تو سگانیم و به راه تو خسیم
این که پیش تو پس است، از همه رو نیز پسیم

بهر یک سجده به راه تو سراسر عشقیم
بهر یک بوسه به پای تو لبالب هوسیم

دیگران را چه کنی گرد رخ خویش سپند
کز پی سوختنی هم من و دل هر دو بسیم

گر نوازند رقیبان تو ما را، خاکیم
ور بسوزند، بسوزیم که خاشاک و خسیم

ما که باشیم که ما را سگ خود نام نهی؟
این سخن با دگری گوی که ما هیچ کسیم!

در میان هیچ نه و خشک زبانی به دهان
عالمی کرده پر آواز تو گویی جرسیم

عذر تقصیر نخواهیم که از خدمت رفت
گر خدا خواسته باشد که به خدمت برسیم

به یکی جرعه می باز خر از خود ما را
که به بازار فنا در گرو یک نفسیم

تو همایی به کرم سایه فکن بر خسرو
که ز ناچیزی چون سایه پر مگسیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۵۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.