هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج عاشقی است که از فراق یار خود در عذاب است. شاعر از ناتوانی در تحمل این جدایی، بی‌قراری دل و ناکامی در بازگشت به آرامش پیشین سخن می‌گوید. او از عقلش که به او توصیه می‌کند به دیگران روی آورد، اما عشقش به یار خاص مانع از این کار می‌شود، گلایه دارد. در نهایت، شاعر از ناتوانی در بیان حال خود و حسرت بر لذت از یاد یار سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که درک آن‌ها برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات دارد.

شمارهٔ ۱۳۵۶

بی تو جان رفت و به تن باز نیاید، چه کنم؟
وز دلم پوشش این راز نیاید، چه کنم؟

باز داری که منه دیده به رویم چندین
دیده باز آمد و دل باز نیاید، چه کنم؟

از یک ابرو دهیم دل که ببخشم جانت
چون رضای دوم انباز نیاید، چه کنم؟

عقل گوید که بکش ناز دگر یاران نیز
چون ز یار دگر این ناز نیاید، چه کنم؟

حال من پرسی، خواهم که بگویم، لیکن
وز تحیر ز من آواز نیاید، چه کنم؟

خسرو، از یاد لبت گر چه لب خود بگزد
آن حلاوت ز چنین کار نیاید، چه کنم؟
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۵۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.