هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از درد دل شاعر درباره عشق، رنج‌های عشقی و وابستگی‌های روحی سخن می‌گوید. شاعر از دل شکسته، گره‌های عشق، رنج‌های بی‌پایان و وابستگی به معشوق می‌گوید و در نهایت به عروج روحانی و پیوند با عالم معنا اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، استفاده از استعاره‌های پیچیده و لحن احساسی سنگین، درک این شعر نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد که معمولاً از سنین نوجوانی به بعد قابل درک است.

شمارهٔ ۱۳۷۱

دل صد پاره که صد جا گرهش بر بستم
نقد عشقی است که در هر گرهی در بستم

جز به خون جگر این چشم گهی بسته نشد
حاصل این بود که من از دل خود بربستم

دلم از خوی بد خویش به زنجیر افتاد
تهمت بیهده بر زلف معنبر بستم

دل من بسته زلفی شد و نگشاید باز
که گشاید که هم از خون گرهش در بستم!

زی خرابات، شدم گفت سبوکش، میزن
سر به دیوار که من میکده را در بستم

من که پا تابه همت کنم از اطلس چرخ
افسر جم نگر این ژنده که بر سر بستم

خسروا، عشق در آمد به دلم، مژده ترا
که به دم شهپر جبریل منور بستم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۷۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.