هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و رنج ناشی از آن سخن می‌گوید. او با وجود درد و رنج، از عشق خود لذت می‌برد و حتی مرگ را به زندگی تلخ ترجیح می‌دهد. او از دوری از معشوق و تحقیر شدن سخن می‌گوید، اما همچنان عاشقانه به او وفادار است. شاعر از معشوق می‌خواهد که لحظه‌ای نزد او بنشیند، چرا که زمان کمی تا مرگش باقی مانده است. او همچنین هشدار می‌دهد که از آه معشوق نباید ایمن بود، چرا که مانند تیری زهرآگین است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی مانند عشق، رنج، مرگ و وفاداری است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و کنایه‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۱۳۸۱

هر شبی با گریه های خود خوشم
گر چه هست آن روغنی بر آتشم

مرگ شیرین شد مرا از عیش تلخ
زنده گردم، وه کزین شربت خوشم

گل ز باغ وصل نزدیکان برند
من چو سگ از دور با سنگی خوشم

ای که پابوسی، فغانم زن که من
زاهد کویم، ولی شاهدوشم

بس که جانم عاشق دشنام اوست
هر که را گوید، به سوی خود کشم

یک نفس بنشین که میرم پیش تو
تا نفس باقیست پنج و یا ششم

مور گر میرد نباشد خونبها
پی سپر کن زیر پای ابرشم

ز آه خسرو، جان من، ایمن مباش
کاسمان دوز است تیر تر کشم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۸۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.